آگاهی دل

معلومات اکتسابی و ذهنی ملاک حفیفت نیست

آگاهی دل

معلومات اکتسابی و ذهنی ملاک حفیفت نیست

در معنی بندگی خدا

بنام او
                                    

                         بندگی خدا یعنی چه؟  


این معنی خیلی تکرار میشود و از نظر ما عادی و خالی از اهتزاز شده است
حال میگویم بندگی خدا یعنی چه؟
از هر که بپرسی جواب آمده در آستین دارد.
مثلا گفته میشود بندگی کردن اینست که به تمام احکام و مستحباتی که میدانی عمل کنی و معصیت نکنی اگر چنین کنی بندگی خدا را کرده ای.
یا گفته میشود تصمیم بگیری هر کاری انجام میدهی برای رضای خدا باشد  وزیاد اورا یادکنی و..دراینصورت اورا بندگی کرده ای و تعبیرات دیگر
اما بنظر میزسد اینکارها اگر از صداقت باشد تنها برکاتی دارد یادارای ثواب است و موضوع بندگی خدا ممکنست به آن منضم نباشد.
پس باز این سئوال مطرح است که بندگی خدا یعنی چه؟.
در تعریف، بنده یا برده طبق گفته مفسرین کسی است که وجودش از خودش نباشد ودر مثل میگویند آنان که برده داری میکردند بردگان را مملوک خود میدانستند و برده بدرستی احساس میکرد وجودش از خودش نیست از ارباب است. ولذا هرکاری میکرد برای ارباب میشد
درست نیست که بندگی خدا را با مثال بالا فهم کنیم. اما مثالی روشن تر ازاین هم بنظر نمیرسد
همه ما بنده خدائیم اما این بنده بودن باید کشف شود.
هر کس بدرستی درک کند که وجودش  واحد است  از خودش نیست وسرتاسر اعضایش را آفریننده اش ایحاد کرده وسامان بخشیده واز خودش چیزی ندارد واز روزی اومیخورد وفراشش زمین و  سقفش آسمان است .. واینگونه برایش کشف شود که وجودش از خداست وهرچه هست از اوست واینرا همواره در نظر داشته باشد  وسعت وصفائی خاص و غیر قابل وصف را درخود احساس میکند و خواه ناخواه این آگاهی درونی منجر به عمل برای خدا هم میشود . کارهایش رنگ خدائی میگیرد بدون اینکه تعمدا برای خدا انجام دهد .
کسیکه تعمد بخرج میدهد که برای خدا کار کند تا حدی نشانه اینست که از درون چندان آمادگی ندارد و فشاری برخود وارد میکند که برروی عدم آمادگیش سرپوش بگذارد یا کاستی خودرا جبران نماید. حال اگر کسی فهمیده باشد که بنده خداست تعمد برایش معنی ندارد. گرچه برای ما تعمد لازم باشد
پس کسی که از عمق ضمیر بتواند بگوید رب من خداست (قالوا ربنا الله) یا بگوید از خدایم (انا لله)بندگی خدا برایش محقق شده است.این حالت سهل بدست نمیآید اما بشر را چاره ای جز آن نیست.

یاداشتی است بجای نوشتن روی کاغذ اینجا نوشته شد. 

---------------------------- 

نظر یک دوست 

با سلام و وقت بخیر گرامی
بندگی خدا کردن ... تقریبا همه ما می گوئیم بنده خدائیم و بندگی او را می کنیم !
خدا میگوید من خدای شما و ولی و سرپرست شمایم ... من آفریننده شمایم
او خدائی را برای ما تمام کرده است ...
حال ما هم میگوئیم خدای من ... رب من ... افریننده من ... ایاک نعبد و ایاک نستعین
اما آیا به راستی حق بندگی را ادا کرده ایم ؟؟؟
چقدر خوب و گویا بندگی خدا را توضیح دادید گرامی ... بنده حقیقی رب بودن نشانه اش این است که همه رفتارش بی تصمیم و اراده شخصی برای خداست ....
متن تکان دهنده ای بود ... همیشه لحظاتتان خدائی