آگاهی دل

معلومات اکتسابی و ذهنی ملاک حفیفت نیست

آگاهی دل

معلومات اکتسابی و ذهنی ملاک حفیفت نیست

درباره زبان قرآن

بنام خدا 

 

                                      توضیحاتی در باره زبان قرآن     

                                                                                                         یاداشت

در گذشته مطالبی مبسوط و نا مرتب در این باره نوشته بودم که به شکلی منتشر هم شد ودیگر از این کارها نکرده ام بسیاری از آنمطالب را در مقالات دیگران(درسایت بلاغ) هم دیده ام .به نظرم نکاتی هم هست که در مقالات آنها وغیر آنها ندیده ام.  

 از جمله اینکه قرآن در ترسیم وبیان شکل جهان ضرورتا از دیدگاه بشر استفاده میکند از دیدگاه کسانی که میخواهد آنها را هدایت کند آیا یک انسان معمولی جهان را چگونه میبیند یک زمین صاف وکوهستانی ملاحظه میکند که آسمانی گنبدی شکل آنرا فرا گرفته است . 

در بررسی های علمی معلوم میشود که زمین کرویست صاف نیست وآسمان شکل سقف وگنبد ندارد ودر فاسفه معلوم میشود که ماده اصولا بی شکل است وقسمتی از ماده که جلو چشم ماست شکل خاصی در نظرمان دارد ودر بررسیهای علمی بیشترمثلا معلوم میشود که ماده تو خالیست واگر فضا های خالی آن پر شود کره زمین به اندازه یک هندوانه میشود بنا بر این یک قطعه سنگ سخت از لحاظ علمی تو خالیست یا سخت نیست 

 ولی آیا اینگونه تلقی کردن درزندگی معمولی ممکن است مواردی هست که نمیتوانیم علمی یا فلسفی فکر کنیم وناچاریم دیدگاه فطر ی وطبیعی خود را معتبر بدانیم هنوز همه مردم دنیا میگویند خورشید غروب کرد یا طلوع کرد وتعبیری است بلا اشکال زیرا مقصود مهم است نه شکل تعبیروبیان ونیزکسی هرگز نمیگوید سنگ تو خالیست مثاال دیگرآنکه از نظر علمی رنگها جزو ذات اجسام نیستند وانعکاس نور خورشید وغیره پس ازبرخورد با اجسام به صورمختلف سبز وسیاه وسفید و.منعکس و.به نظر ما میرسد ولی هر کسی حتی علمیون در مکا لمه میگویند این شئی سبزاست یا سیاه است یا سفیدو..

ظاهرادر قرآن کریم هم فرهنگ قوم مراعات شده وهم دیدگاه معمولی یک فرد انسان به ویژه دیدگاه وجهان بینی شخص پیامبر اسلام .آن بزرگوار جهان را از منظر فرمول های علمی وفلسفی نمی دیده بلکه به مبدا وجود وعالم وجود طبق امی بودن توجه داشته  ولذا وحی  در همین قا لب ودر قا لب فرهنگ قوم نازل شده است اگر فرض بگیریم که پیامبری فیلسوف یا متخصص در رشته علمی خاصی بوده باشد(گرچه چنین کسیکه پیش اساتید بشری درس خوانده وضرورتا تابع آنهاست صلاحیت پیامبری ندارد) باید انتظار داشت که اصطلاحات فلسفی و علمی در وحی به او(در شکل قا لب ) وارد شود . 

 با توجه به مطالب فوق خوب است محققان زبان قرآن زبان امی ودیدگاه انسان معمولی را درترسیم وتصور جهان در نظر داشته باشند.واز یاد نبرند که تصویر وتصوری که علوم امروزی ازشکل جهان بدست میدهد(مثل تصویر وتصور منظومه وکهکشان) نسبت به گذشته پیشرفته تر است اما هنوز عین حقیقت نیست وهرچه هست اعتبارش نسبت به بشراست چرا که بشر اندامی وچشمانی چنین دارد ومجبور است جهان را اینگونه متصور شود اگر فرضا بقولی  حجم انسان بقدریک اتم بود تصورش از جهان چه بود یا بگوئیم اگرموجودی غیر ارگانیک بود چه میدید پس این تصورات علمی ما باعتبارخود ماست وحقیقت مطلق نیست فیزیکدانان هم گفته اند که فیزیکدان خودش بخشی از جهانست وباید بگوید از نظر من که بشرم این اتم است یا این کره است نه اینکه اینها حقیقت محض باشد ونیز قابل ذکراست که در توضیح نظریه نسبیت گفته شده که اگر بگوئیم خورشید به دور زمین میگردد یازمین بدور خورشید حرکت میکند هیچ فرقی ندارد.آنچه مهمست اصل حرکت وسرعت نور است

وهم باید به یاد داشته باشیم که مفاهیم وکلمات قرآنی از یک طرف موافق حس وبینش بشرواز سوی دیگر متصل به غیب وملکوت است معنی یک کلمه یا تعبیروقصه همه اش برای ما مشهود نیست( یکوقت هم در کتابی از قول هانری کربن میخواندم که قصص تورات ویا قرآن نه تاریخ است نه اسطوره وبا حواس نمیتوان به تمامی در یا فت که معنای آنها به جهان دیگری بر میگرددوتاویل جزئی از ذات حکایت است/ قریب به مضمون)

نکته دیگر که کمتر مورد توجه است اینکه آیا ما با کدام اسلام و قرآن رو برو هستیم اسلام وقرانیکه حقا بوده ویا اسلام وقرآنی که از نسلها آموخته ایم ودر قالب سنت و فرهنگ خود درآورده ایم در باره قران  چه بسا با توصیفات زائد واغراق سخن گفته شده وگاه جامع همه عاوم دانسته شده که رطب و یابس  در این کتابست بردشتهائی اینگونه ودلدادن به گفتار واصفان وحجابهای خودمان باعث شده که فطرت و ذهن ما به شکل خالصانه وبی پرده باقرآن تماس پیدا نکند  

کسانیکه در صدر اسلام بودندومیدیدند هر مدت یکبارآیاتی بر فلب پیامبر نازل میگردد قطعا تصورو رابطه بی آلایشتری نسبت به قرآن داشتند شاید آنها متوجه بودند که توقعات بیجا از وحی نباید داشته باشند و قرآن فقط کتاب راهنمای هدایت ورستگاریست ودرفنون و کارهای مربوط به زندگی باید از شعور خودشان مایه بگذارند کلام وحی مثلا آنها رادر جنگ وامور مهم دیگر راهنمائی نمیکند ویا داروی بیماری آنهارا گوشزد نمیکند وراجع به خاصیت طبی گیاهان چیزی نمیگوید یا نمیگوید فاصله این شهر تا شهر دیگر چند فرسنگ است برای آنها سهل بود بدانند که به طور کلی در قرآن ازلحاظ علمی وفنی راهنمائی وجود ندارد              

 ولی توقع ما از قرآن زیاد است مثلا انتظار داریم آیات آن دردهای مارا شفا دهد تاثیر چشم زخم را بر طرف کند با تفال واستخاره بتوانیم به نادانسته ها پی ببریم و....  هم انتظار داریم به کشفیات علمی امروزی درآن اشاره شده باشد راجع به اقوام چین و ماچین وهمه ملل سخن گفته باشد اشارات تاریخی آن بر وفق گفته های مورخین باشدوجغرافیای حهان را طبق نظر امروزی ها تبین و ترسیم کندو...گوئی وحی شبیه پیام یک بشرمطلع امروزی به  دیگرانست.در عوض اینهمه انتظارات آن انتظاری را که قرآن از مادارد که از دام شرک وکفربیرون آئیم وبه توحید برسیم وآزاد والهی شویم فراموش کرده و یا کمتر مورد توجه قرار میدهیم

تصورش را بکنیم که عارفی در میان قومی بی خبر از حقیقت ظهور کند ومردم را به خودشناسی وخدا شناسی فرا خواند وراه رستکاری را به آنها نشان دهد وتوفیقاتی هم پیدا کند آیا انتظار داریم در گفته های او چه چیزهائی بیابیم آیا  انتظارداریم مسائل علمی وفنی وفلسفی  را ازاو بیاموزیم  یا نکاتی معرفتی و ماورائی را این مثال را بزرگتر کنیم وحال انبیا را قیاس کنیم و آنهارا در موضعی تصور کنیم که حقیقتا جا دارند پس اگر تصور خود را از قرآن  ساده وبی آلایش کنیم ویافته های بشررا که اغلب با انگیزه خود محوری واصالت خود آمیخته است با آن همردیف نکنیم یا حالت علم زدگی نداشته باشیم بسیاری از شبهات محلی برای طرح شدن پیدا نمیکند

  توجه به موضوع لسان وفرهنگ قوم ودیدگاه امی وفطری بشر در بعضی معانی قرآنی لازمست وباید بدانیم که بدانیم قرآن وحی است در قا لب زبان قوم ودیدگاه طبیعی و فطری بشر.  ودر کنار این مطلب باید به یاد داشت که به اندازه فهم بشر بویزه جامعه آنروز سخن گفته شده است چنانکه اگر یک استاد خبره بخواهد برای شاگردان یک کودکستان مطالبی را بیان کند مقدورات آنها را در نظر میگیرد ومطابق زمینه ذهنی آنها الفاظ وتعبیرات و تشبیهاتی را به کار میبرد وهرگز کل معارف خود راعنوان نمیکند. وفراموش نکنیم که خداوند بی زمان ومکان ولایدرکه الابصاراست ونباید دیدگاه علمی امروزی بشررا بر او حمل کنیم (مثلا  دیدگاه نجوم  جدیدرا) ولی باید قبول کنیم که مطابق زبان ودیدگاه بشر بویژه بشر آنروزوحی نازل شده است 

 آیا گیرنده وحی چه لغات و اصطلاحاتی در ذهن داشته واز لحاظ جغرافیا ئی چه جهان بینی وتصوراتی طبق اقتضای بشریت خود داشته است ومهمتر آنکه در چه موارد ومسائلی درخواست وتمنای کمک میکرده است بدیهی است که بسیاری ازآیات طبق تمنا ودعای پیامبرنازل میشده مثل آیه تغییر قبله وسوره والضحی پس از انقطاع وحی وایات مربوط به اذن جهاد وغیره واگر فرض کنیم که پیامبردر سرزمینی دیگر میزیست ولغات دیگری غیر ازاین لغات در ذهن داشت وتصورات جغرافیائی دیگری داشت ووتمنا های دیگری داشت وفرضا احوال مردم چین وماچین وهند و ژرمن وغیره را هم خواستار بود در این صورت شکل ظاهر آیات متفاوت میشد ولی پیام اصلیش بدون هیچ تفاوتی همین بود  وخوبست در نظر داشته باشیم که اصولا وحی غیرمتعین وخارج اززمان ومکان وگفت وصوت  است وبعد در قا لب الفاظ متعین وفق دیدگاه زمانی مکانی بشرنزول پیدا کرده است شاید به همین دلیل در قرآن آمده است که( انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم ) ولذا زبدگان اهل معرفت با قرآن هیچ مشکل کلامی ندارند                                                                                                                                      

     حرف وصوت وگفت را بر هم زنم 

        

   تا که بی این هرسه با تو دم  زنم                                                                    

ادامه مطلب ...